انتهای پیام/
«آگنیتاژ» و سراب مهاجرتی موهوم
منبع: https://ana.press/fa/news/828003/%D8%A2%DA%AF%D9%86%DB%8C%D8%AA%D8%A7%DA%98-%D9%88-%D8%B3%D8%B1%D8%A7%D8%A8-%D9%85%D9%87%D8%A7%D8%AC%D8%B1%D8%AA%DB%8C-%D9%85%D9%88%D9%87%D9%88%D9%85
در نهایت آگنیتاژ یک مکان فرضی است، مکانی که همه ما در ذهنمان آن را میسازیم از دوران کودکی تا بزرگسالی سعی میکنیم چیز دیگری بشویم که نیستیم، اما تلاش درستی هم برای رسیدن به اهداف و آرزوهای درستمان نمیکنیم، رویایی که برای دست یافتن به آن بیهوده تلاش میکنیم، اما واقعیتهای زندگیمان را نادیده میگیریم و تلاش میکنیم از هویت و ذات وجودی خودمان فرار کنیم، درحالیکه گریزی از آن نیست و اگر قرار است اتفاقی در بیرون زندگی ما بیافتد ، ابتدا باید از درونمان آن را شروع کنیم.
داستان از این قرار است که دیوید خانه پدریاش را رهن گذاشته و به یک نقطه نامعلوم سفر کرده تا با پذیرش و مهاجرت در منطقه مورد نظر خودش که آگنیتاژ نیز نام دارد، به آرزوهایش دست پیدا کند. دیوید فرزند خوانده یک خانواده چهار نفره و بسیار مورد علاقه پدر و مادرش بوده، اما آنها را از خود ناامید کرده و پی خودخواهیاش روانه کمپی شده که منتظر امتحان دادن در عرصه موسیقی و پذیرش در مکانی است که به قول خودش رویاهایش همه در آن محقق میشود.
دیوید در این نمایش پدر و مادر و خواهرش را نادیده گرفت برای رسیدن به یک مدینه فاضله فرضی حتی از مرگ پدرش نیز متأثر شد، اما باز هم تصمیم به بازگشت نگرفت، چون فکر میکرد حضورش تأثیری برای مادر و خواهرش نداشته باشد، اما در واقع آنها او را دوست داشتند و تمایل داشتند که او نزدشان برگردد حتی اگر خانه و کاشانهشان را از دست داده باشند. دریا، خواهر دیوید نیز یک زخم خورده است که هم پدرش را باخته هم مادرش پیر شده و هم برادرش او را رها کرده، پس تصمیم به انتقام میگیرد و از سوی دیگر جرج نیز یک انسان ساده انگار است که از یک سو هم زود گول دریا را میخورد و هم یک رفیق با معرفت است که به خاطر یک عشق به دوستش خیانت نمیکند، در نهایت او نیز یک انسان شکست خورده است و همه همه این افراد و خانوادههایشان شکست خورده هستند.
همگام با تئاتر فجر چهل و یکم؛

نکته دیگر مثبت این نمایش وجود بروشور در کار است که شاید برای یک نمایش عادی به نظر برسد، اما در کارهای جشنواره اصلا دیده نشده که گروهی بروشور منتشر کرده باشند هرچند که هزینه کاغذ الان زیاد است، اما بهرحال همین که گروهی برای این کار وقت گذاشتند و باعث شدند که مخاطب تأمل بیشتری روی عوامل اجرایی کار داشته باشند، خود نشان از زحمت و اهتمام گروه است. بروشور کار نیز خلاقانه است، در واقع یک بلیت یک طرفه به مقصدی نامعلوم که عوامل نمایش بر روی آن حک شدهاند.
«آگنیتاژ» یک موقعیت فرضی است، مکانی در ذهن انسانها که میخواهند با رسیدن بدان از خود فرار کنند و به یک مدینه فاضله برسند. اما غافل هستند که فرار از خود امکان ندارد و رویای دستیابی به هویتی دیگر با فرار از گذشته، سرابی بیش نیست.