امام موسی کاظم (ع) مظهر استمرار عمل و تبیین در راه حق

به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، به نقل از فیش امام موسی کاظم در بیانات رهبری، در زندگینامه‌ی آن امام عالی‌مقام [امام موسی‌بن‌جعفر (علیه السّلام) ] ، سخن از حوادث گوناگون و بی‌ارتباط با یکدیگر و تأکید بر مقام علمی و معنوی و قدسی آن سلاله‌ی پیامبر (صلّی‌اللَّه‌علیه واله‌وسلّم) و نقل قضایای خاندان و اصحاب و شاگردان و مباحثات علمی و کلامی و امثال آن، بدون توجه به خط جهاد مستمری که همه‌ی عمر سی‌وپنج ساله‌ی امامت آن بزرگوار را فراگرفته بوده است، ناقص و ناتمام می‌ماند. تشریح و تبیین این خط است که همه‌ی اجزای این زندگی پرفیض را به یکدیگر مرتبط می‌سازد و تصویری واضح و متکامل و جهت‌دار که در آن هر پدیده‌یی و هر حادثه‌یی و هر حرکتی، دارای معنایی است، ارایه می‌کند.چرا حضرت امام صادق(علیه‌السّلام) به «مفضّل» می‌فرماید: امر امامت این جوانک را فقط به اشخاص مورد وثوق بگو؟ (۲) و به «عبدالرحمن بن حجاج» به جای تصریح به کنایه می‌گوید: زره بر تن او راست آمده است؟(۳) و به یاران نزدیک چون «صفوان جمّال» او را به علامت و نشانه معرفی می‌کند؟ (۴) و چرا بالاخره در وصیت‌نامه‌ی خود، نام فرزندش را به عنوان وصی پس از نام چهار تن دیگر می‌آورد که نخستین آنان «منصور عباسی» و سپس حاکم مدینه و سپس نام دو زن است؛(۵)چنان‌که پس از ارتحال آن حضرت، جمعی از بزرگان شیعه نمی‌دانند جانشین آن بزرگوار، همین جوان بیست ساله است ؟ چرا در گفتگو با هارون که به او خطاب می‌کند: «خلیفتان یجبی الیهما الخراج»، زبان به سخن نرم و انکارآمیز می‌گشاید(۶)؛ اما ابتدائاً در خطاب به مرد زاهد نافذالکلمه‌یی به نام « حسن بن عبداللَّه » سخن را به معرفت امام می‌کشاند و آنگاه خود را امام مفترض‌الطّاعة، یعنی صاحب مقامی که آن روز خلیفه‌ی عباسی در آن متمکن بود، معرفی می‌کند؟
چرا به «علی‌بن‌یقطین» که صاحب منصب بلندپایه‌ی دستگاه هارون و از شیفتگان امام است، عملی تقیه آمیز را فرمان می‌دهد؛ اما «صفوان جمّال» را بر خدمت همان دستگاه شماتت می‌کند و او را به قطع رابطه با خلیفه فرا می‌خواند؟ چگونه و با چه وسیله‌یی آن همه پیوند و رابطه در قلمرو گسترده‌ی اسلام، میان دوستان و یاران خود پدید می‌آورد و شبکه‌یی که تا چین گسترده است، می‌سازد؟
چرا «منصور» و «مهدی» و «هارون» و «هادی»، هر کدام در برهه‌یی از دوران خود، کمر به قتل و حبس و تبعید او می‌بندند؟ و چرا چنان که از برخی روایات دانسته می‌شود، آن حضرت در برهه‌یی از دوران سی‌وپنج ساله، در اختفا بسر برده و در قرای شام یا مناطقی از طبرستان حضور یافته و از سوی خلیفه‌ی وقت، مورد تعقیب قرار گرفته و به یاران خود سفارش کرده که اگر خلیفه درباره‌ی من از شما پرسید، بگویید او را نمی‌شناسیم و نمی‌دانیم کجاست؟
چرا هارون در سفر حجی، آن حضرت را در حدّ اعلی تجلیل می‌کند و در سفر دیگری دستور حبس و تبعید او را می‌دهد و چرا آن حضرت در اوایل خلافت هارون که وی روش ملایمت و گذشت در پیش گرفته و علویان را از حبسها آزاد کرده بود، تعریفی از فدک می‌کند که بر همه‌ی کشور وسیع اسلامی منطبق است؛ تا آن‌جا که خلیفه به آن حضرت به تعریض می‌گوید: پس برخیز و در جای من بنشین؟ و چرا رفتار همان خلیفه‌ی ملایم، پس از چند سال، چندان خشن می‌شود که آن حضرت را به زندانی سخت می‌افکند و پس از سالها حبس، حتّی تحمل وجود زندانی او را نیز بر خود دشوار می‌یابد و او را جنایتکارانه مسموم و شهید می‌کند؟
اینها و صدها حادثه‌ی توجه برانگیز و پرمعنی و در عین‌ حال ظاهراً بی‌ارتباط و گاه متناقض با یکدیگر در زندگی موسی‌بن‌جعفر(علیهم‌السّلام) هنگامی معنی می‌شود و ربط می‌یابد که ما آن رشته‌ی مستمری را که از آغاز امامت آن بزرگوار تا لحظه‌ی شهادتش ادامه داشته، مشاهده کنیم . این رشته، همان خط جهاد و مبارزه‌ی ائمه(علیهم‌السّلام) است که در تمام دوران دویست‌وپنجاه ساله و در شکلهای گوناگون استمرار داشته و هدف از آن، اولاً تبیین اسلام ناب و تفسیر صحیح قرآن و ارایه‌ی تصویری روشن از معرفت اسلامی است و ثانیاً، تبیین مسأله‌ی امامت و حاکمیت سیاسی در جامعه‌ی اسلامی و ثالثاً، تلاش و کوشش برای تشکیل آن جامعه و تحقق بخشیدن به هدف پیامبر معظّم اسلام(صلّی‌اللَّه‌علیه‌واله) و همه‌ی پیامبران؛ یعنی اقامه‌ی قسط و عدل و زدودن انداداللَّه از صحنه‌ی حکومت و سپردن زمام اداره‌ی زندگی به خلفاءاللَّه و بندگان صالح خداوند.۱۳۶۸/۰۷/۲۶


منبع: https://snn.ir/fa/news/1061316/%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85-%D9%85%D9%88%D8%B3%DB%8C-%DA%A9%D8%A7%D8%B8%D9%85-%D8%B9-%D9%85%D8%B8%D9%87%D8%B1-%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D9%85%D8%B1%D8%A7%D8%B1-%D8%B9%D9%85%D9%84-%D9%88-%D8%AA%D8%A8%DB%8C%DB%8C%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%D8%B1%D8%A7%D9%87-%D8%AD%D9%82