جریان رو به رو شدن رسول خدا با جوان بیکار

 به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، در یک روایتی دارد که یک جوانی از جلوی پیغمبر عبور کرد، جوان برازنده‌ای بود، پیغمبر از این جوان خوششان آمد، ظاهراً صدایش کردند و دو سؤال از او کردند: یکی اینکه گفتند ازدواج کرده‌ای؟ گفت نه، گفتند کار تو چیست؟ گفت بیکارم؛ پیغمبر فرمودند: سَقَطَ مِن عَینی؛ این جوان از چشمم افتاد. (۱) مسئله‌ی کار این است؛ سَقَطَ مِن عَینی؛ [درباره‌ی]این جوانی که حالا پیغمبر از رفتارش و مثلاً از حرکاتش و امثال این‌ها خوشش آمده بود، پیغمبر گفت از چشمم افتاد، به خاطر اینکه دنبال کار نیست. اسلام به کار این جور نگاه میکند؛ به کار، به عنوان یک ارزش انسانی نگاه میکند و برای آن ارزش قائل است.۱۴۰۱/۰۲/۱۹

رَوَى ابْنُ عَبَّاسٍ قَالَ: کَانَ رَسُولُ اللَّهِ إِذَا نَظَرَ الرَّجُلَ فَأَعْجَبَهُ قَالَ هَلْ لَهُ حِرْفَةٌ فَإِنْ قَالُوا لَا قَالَ سَقَطَ مِنْ عَیْنِی قِیلَ وَ کَیْفَ ذَاکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ لِأَنَّ الْمُؤْمِنَ إِذَا لَمْ یَکُنْ لَهُ حِرْفَةٌ یَعِیشُ بِدِینِهِ.

ترجمه:

منبع: KHAMENEI.IR


منبع: https://snn.ir/fa/news/1041688/%D8%AC%D8%B1%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D8%B1%D9%88-%D8%A8%D9%87-%D8%B1%D9%88-%D8%B4%D8%AF%D9%86-%D8%B1%D8%B3%D9%88%D9%84-%D8%AE%D8%AF%D8%A7-%D8%A8%D8%A7-%D8%AC%D9%88%D8%A7%D9%86-%D8%A8%DB%8C%DA%A9%D8%A7%D8%B1

به نقل از ابن عبّاس: پیامبر خدا، هرگاه به مردى نظر مى افکنْد و از او خوشش مى آمد، مى پرسید که آیا حرفه اى دارد، اگر مى گفتند: خیر، مى فرمود: «از چشمم افتاد». گفته شد: چرا اى پیامبر خدا؟ فرمود: «زیرا مؤمن، وقتى کارى ندارد، با دینش زندگى مى کند»

۱) جامع الاخبار، محمد بن محمد شعیری، ص ۱۳۹