الان طبق آمار چقدر فارغ التحصیل تئاتر از دانشگاههای کشور داریم؟
شاید هم برگزارکنندگان این جشنواره برایشان اهمیتی ندارد، اما در گپوگفتهایی که من با افراد این عرصه داشتم فهمیدم که اتفاقا برایشان مهم است، اما این را باید عملی نشان دهند، یعنی ردیف بودجه برای آن مشخص کنند.
یا مثلا به این مثال دقت کنید: باید توجه کنیم که تئاتر از«اسطوره» بر آمده است، اما ما یک واحد اسطوره در مقطع کارشناسی و ارشد نداریم، من خودم، چون دانشجوی سختکوشی بودم، متوجه این کمبود شدم، بنابراین پایان نامهام را روی اسطوره و درام کار کرد. چون میخواستم این کسری را جبران کنم. اگر اساتید قوی در دانشگاه باشند کسریها رابه تشخیص خودشان جبران میکنند، ولی الان چنین مدرسی در دانشگاه نیست، از برخی مدرسین فعلی کتاب، جزوه، گوشی یا تبلت را بگیرید یک کلمه هم نمیتوانند تدریس کنند!!
تا آخرین آماری که من دارم سالی نزدیک به هزار نفر به فارغ التحصیلان تئاتر اضافه میشود.
ما الان سالی نزدیک به هزار دانشجو را در پایتخت و دیگر شهرها جذب تئاتر میکنیم که نهایت در طول سه دهه سی تا چهل سالن آن هم بدون توجه به کیفیت به توانایی سخت افزاری کشور اضافه میشود، اما چندین هزار برابر به متقاضیان اضافه شده و این آسیب زا است. آسیب دیگر هم در عرصه تئاتر این است که لزوما «بهترین» دانشجو روی صحنه تئاتر نمیرود، «پولدارترین» دانشجو روی صحنه میرود، این همان استخر خالی پرفریبی است که چند دوره قبل دولت برای ما ساخت و دول بعدی آن را جلو بردند یعنی سوبسید تولیدتئاتر را برداشتند و در نتیجه فساد در تئاتر زیاد شد، یک عده با ادعای سالنداری تبدیل به بنگاههاداران معاملات فرهنگی شدند. اینها با حداقل کیفیت حداکثر استعمار هنرمندان تئاتر را صورت دادند اینها حتی از دولت مجوز حضور گرفتند و عده دیگر با پول سراغشان رفتند، پس یک سهم جدی استعدادهای تئاتر بیرون از این معادلات قرار گرفتند و این قطعا فسادبرانگیز است.
به همین دلیل هم یک سری نمایش بی ریشه، هیجان زده و غیرقابل درک و بی تأثیر از او روی صحنه میبینیم که جریان مستمری را دنبال نمیکند. اما واقعا دیگر خسته شدم از بس که گفتیم فکری به حال تئاتر بشود، هر مدیری که میآید به فکر میز خودش است، وزیر مسائل مهمتری از تئاتر دارد و صنف هم که خاصیتی ندارد بنابراین به نظرم تا مدتها وضعیت قرار نیست در عرصه تئاتر خوب شود.
واقعیت این است که هیچ برههای برای فضای دانشگاهی در عرصه هنر، مشخصا تئاتر و سینما، بهتر از دهه هفتاد نبوده؛ چرا که یک جریانی در سیاست فرهنگی کشور در آن دوره حاکم بود که آن جریان مانع توسعه حرکتهای راهبردی رو به جلو نمیشد. فارغ از اینکه نسبت به آن سیاستها چه زاویههایی وجود داشت، من مشخصا بر جزئیات حرکتهای فرهنگی صحبت میکنم. در آن دوره ادعا میشد که حتی ممیزی کتاب هم نبود که البته من ترجیح میدهم بگویم که ممیزی به حداقل رسیده بود. جشنوارهها نمایشهای جسور در خود داشتند، جوانها از دانشگاه با جسارت وارد تئاتر میشدند، دست دولت روی شانه تئاتر بود و با بهانههای واهی، کاذب و دروغینی نظیر «خصوصی سازی»، جامعه تئاتر را به سمت استخر خالی هل نداده بودند تا خود گلیم خیس و سنگین خود را از آب بیرون بکشد و مثل سیزیف که مدام سنگی را بالای کوه میکشید و سنگ از قله به پایین میافتاد دچار تسلسل بی خاصیت شود.
سیر آموزش در کشور ما مخصوصا در عرصه علوم انسانی آنقدر بی جهت و ناموجه شده که دیگر نیاز به استعداد و توان برای حضور نیست. اگر پول باشد مدارک هم اخذ میشود، بنابراین ناگهان میبینی همه در تئاتر و سینما دکتر هستند مگر اینکه خلافش ثابت شود؟!
پرونده جدید خبرگزاری آنا درباره «آسیبهای تئاتر دانشگاهی، فراز و فرودهای آن و وضعیت جشنوارهها و واحدهای درسی دانشگاهی» با حضور مدرسان تئاتر دانشگاهی کشور به تازگی کلید خورده و پس از مصاحبه با «داود فتحعلی بیگی»، پیشکسوت عرصه نمایشهای ایرانی و مدرس دانشگاه، از ایوب آقاخانی، دعوت کردیم تا با حضور در خبرگزاری از جنبه دیگر به این موضوع بپردازیم.
همین نشان میدهد که جشنواره تئاتر دانشگاهی تنها دو کلمه را به ارث برده وگرنه نه با مفهوم کار دارد نه شأن و نه جلوه درستی دارد، اما همین قابل ترمیم و اصلاح است، چرا نباید وزارت علوم ردیف بودجه مشخص برای تئاتر دانشگاهی داشته باشد و همیشه بودجه را از جایی تأمین کند؟ مگر چه بدی از این جشنواره دیده؟
واحدهای مقطع لیسانس و فوق لیسانس تئاتر دانشگاه سالیان سال است که نیاز به بازنگری دارد من یک گشایشی مدتی پیش در یکی از واحدهای درسی دیدم که نمایشنامه نویسی برای تلویزیون و رادیو بود، اینها بعد دو دهه از هم جدا شدند چرا که واقعا دو مقوله جدا از هم بودند و تنها وجه اشتراکشان زیرساخت رسانهای بود. اما اعتقاد دارم الان مشکل ما واحدهای وزارت علوم نیست، میزان نازل اساتید شایسته است که بتوانند تدریس کنند، وگرنه تغییر در سیلابسهای درسی و واحدهای تبیین شده مقاطع تحصیلی کاری پیچیده، زمانبر و دیربازده است. الان شما تصور کنید ما واحد تعزیه هم داشتیم، چه کسی میخواست تدریس کند؟ جز تعداد انگشت شمار و حتی شاید یک نفر استاد شایسته در این عرصه وجود ندارد، بقیه هم به رحمت خدا رفتهاند.
خود من به عنوان نمایشنامهنویس نسل سوم درام نویسی کشور محصول دهه هفتاد هستم. آن دوره یک دانشجوی بی پناه و بی پشتوانه بدون هیچ اسم و رسمی، بدون هیچ بستگی، تنها یک تحصیلکرده تئاتر بودم که با نشان دادن شایستگیهای خودم نمیگویم آسان، اما بههرحال وارد فضای تولید شدم. این فرآیند الان دیگر وجود ندارد.
به عنوان سوال نخست در ارتباط با فعالیتهای دانشجویان در عرصه تئاتر بفرمایید، در این چند دهه پس از انقلاب اسلامی ایران به نظر شما چه دورهای بهترین شرایط برای فعالیتهای تئاتر دانشجویی بوده و شرایط در آن دوره به چه صورت بوده است؟
به گزارش خبرنگار فرهنگ و جامعه خبرگزاری علم و فناوری آنا، تئاتر دانشگاهی از قدیم به عنوان یکی از تأثیرگذارترین بخشهای بدنه تئاتر حرفهای کشور به شمار میرفته و مسئولان وزارت علوم و هنرهای نمایشی بدان توجه نشان میدادند، منتها این تئاتر در گذر ایام دستخوش مشکلات و بحرانهای زیادی شد، از برپایی جشنواره تئاتر دانشجویی تا شرایط دانشگاهها برای جذب دانشجو و بازنگری در واحدهای درسی تئاتر.
بخش دوم این گفتوگو به زودی منتشر خواهد شد.