جام لبریز از نگاهت او ستادم می شود
از آسمان شما نیز عشق میبارد؟
گفتنی ها را یکایک هر چه باد و هر چه بود
در این مراسم ادیبان، شاعران و خوشنویسانی چون علیرضا قزوه، رضا اسماعیلی، سید مسعود علوی تبار ، امیر عاملی، مسعود ربانی، عزیز آذین فرد، محمد علی یوسفی، رضا عبدالهی، ایرج قنبری، نغمه مستشار نظامی، صبا فیروزی، زیبا فلاحی و فاطمه ناظری حضور داشتند
تا دوست مرا ساده و دلداده ببیند
مردان خدا هزار عالم رفتند
در تهجد با خدا ؛ وقتی که دستم خالی است
و در هر جای این دنیا
دست مشق سادگیها یت مرادم می شود
جبین و زلف تار و چنگ شوید
دلگرمی پایان همه دلهرههایی
تماشا شدم عشق باریده بود
تو بر دو قدم هنوز می اندیشی
در هر غزلی قافیه ی قاف نشین: عشق
برفی است که در تموز می اندیشی
و حتی خواندن بلبل
و زیر نم نم باران
آفتاب تشنگی هایت مدادم می شود
ملول از غم عشق یاری شدم
سخن ها مانده در قلبم رحیما
گفتم چه برای تو به جا مانده ازین عشق
از فیض«نٙفٙختُ فیهِ مِن روحی» اوست
بدون چتر بزن باز پرسه در باران
یا رب از تو مرحمت می زیبد و از ما غلط!
سکوت من از عشق لبریز بود
از باده ی پیمانه ی بودش مستیم
مداوا شدم عشق باریده بود
درخت و گل و سبزه و باغ را
در آن بهار به تبریز، عشق میبارد
در آغاز این نشست علیرضا قزوه ، شاعر و رئیس دفتر شعر و موسیقی و سرود صدا و سیما طی سخنانی بیان داشت: در مورد عطار نیشابوری باید بگویم که عطار جزو چند شاعر جامع شعر و ادب فارسی است، یعنی شاعرانی مثل مولانا، سعدی و بیدل ، و از طرفی میشود باز شاعری مثل امیر خسروی دهلوی را تا حدی مثال زد و همینطور سنایی غزنوی و خاتم الشعرا جامی را جزو این گروه از شعرا دانست که از جامعیت خوبی برخوردارند.
تیر و خنجر های فردوسی چکادم می شود
«به صحرا شدم، عشق باریده بود»
بی گمان، بسیاری از هنجار گریزیهای بی مبنا و افراطی در عرصه شعر و ادب به خاطر انقطاعی است که بین نسل قدیم و جدید، یا به تعبیری رساتر بین نسل دیروز و امروز به وجود آمده است که ره آورد محتوم این گسست چیزی جز «بحران مخاطب» در شعر و ادبیات نیست.
روز آخر … مشق ما این بود: یک عُقبىٰ غلط!
خواندنی ها را سراسر خوانده ایم امّا غلط!
کلیسا شدم عشق باریده بود
شوخ تر از ترک شیرازی که در قصر غزل
خوشا به حال زمین، خاک، ما و گندمزار
در ادامه سید مسعود علوی تبار شاعر و کارشناس تاریخ و تمدن ملل اسلامی به عنوان یکی از سخنرانان این محفل بیان داشت: شیخ فریدالدین عطار نیشابوری، شاعر و عارف نام آور قرن ششم هجری، نو آوری صاحب نظر و مبتکری توانا در ارائه اندیشه ها و نظریات بدیع عرفانی است که از این رو از برجسته ترین عارفان و شاعران تاریخ عرفان و ادبیات ایران و زبان پارسی محسوب میشود.
ای خوبترین، خوبترین، خوبترین: عشق
به یادت مے سرایم حمد و طاها
*سید حکیم بینش
کز جام حقیقت وجودش مستیم
به نجوا شدم عشق باریده بود
انتهای پیام/
منبع: https://ana.press/fa/news/841772/%D9%86%D8%AA%DB%8C%D8%AC%D9%87-%D8%AF%D9%88%D8%B1%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D9%81%D8%B1%D9%87%D9%86%DA%AF-%D8%A8%D8%AD%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D9%85%D8%AE%D8%A7%D8%B7%D8%A8-%D8%AF%D8%B1-%D8%B4%D8%B9%D8%B1-%D9%88-%D8%A7%D8%AF%D8%A8-%D9%81%D8%A7%D8%B1%D8%B3%DB%8C-%D8%A7%D8%B3%D8%AA
سال ها تدریس می کردم … خطا را با خطا
وقتی که رسانده ست دلم را به یقین عشق
خدایا،ازبدی هادورمان کن
مرا در سینه باشد ناله بسیار
چنان بے تاب ضرباهنگ شوید
به طور وسوسهآمیز عشق میبارد
زمین به گفتۀ عطار تر شدهاست اینجا
*محمد علی یوسفی
کوچه های هفت اقلیم شب میخانه ات
سلام ما برسد عاشقان بیدل را
این مسلمانی ست آخر؟! لا غلط … الّا غلط !
با خیل ملائک به سجودش مستیم
همیشه دوستت دارم
بی خبر بودم … دریغا از اصول الدین عشق!
شادا نمکین زخم تو، شادا شکرین عشق
چو ترسا شدم عشق باریده بود
در سلوک هفت خانستان این راه دراز
همان روزی که رسوایم نکردی
به یک گوشه چشم بیمار یار
*سارا عبداللهی فر
ذره ذره تا بیابانهای قاف انتظار
بی رفتن ره رموز می اندیشی
شکیبا شدم عشق باریده بود
گوشه های چشم تو سیرالعبادم می شود
در راه شهیدان چمن مذهب و دین: عشق
عزیزا زشت سیمایم نکردی
به روی برگ های گل
به دنیا شدم عشق باریده بود
گفت می دانم … غلط داریم، آخر، تا غلط !
ملتهایی که – به هر علت – به گذشته خود پشت کردهاند، به درختان بی ریشهای میمانند که فرصت طلایی باروری، بلوغ و بالندگی را از کف دادهاند و بی هیچ پیشینه و پشتوانهای آب در هاون می کوبند! چرا که رمز و راز بر آمدن، قد کشیدن و بلوغ فرهنگی، «خودباوری» و «خودشناسی» فرهنگی است.
مست می گردد ؛کتاب و انقیادم می شود
*نغمه مستشار نظامی
خدا یا اے حکیم و حے دانا
خبر داری تو از راز و نهانم
شبی چنین که دلانگیز عشق میبارد
آثار پرشماری را به عطار منسوب داشتهاند، که از میان آنها، ۱۰ اثر به عنوان آثارمسلم و مطمئن او به این شرح است: الهینامه، اسرارنامه، جواهرنامه، خسرونامه، شرحالقلب، مصیبتنامه، منطقالطیر، دیوان قصائد و غزلیات، مختارنامه و تذکرهالاولیا
معناگریزی و دمیدن در تنور «فرمالیسم محض»، نداشتن زبانی مشترک برای تعامل و تفاهم، افتراق اصول زیباشناختی، عدم هم سنخی دریافت های شاعرانه از جهان و هستی ، خروج از مدار تعادل و افتادن در ورطه افراط و تفریط از دیگر نشانه های این گسست ادبی است. در شرایط کنونی تنها راهکاری که برای برون رفت از این بحران میتوان پیشنهاد کــرد «بازگشت به خویشتن» و«خود یابی و خود باوری فرهنگی» است.
اسیرو درد مند و بنده ام کن
اسماعیلی ادامه داد: اما تبعات دوری و مهجوری از قلههایی چون عطار برای جامعه ادبی ما چیست؟ تبعات این «خودفراموشی» چشم دوختن به راه رفتن دیگران و فاصله گرفتن از جان و جهان سبک زندگی ایرانی – اسلامی است. به عبارت دیگر «شبیه دیگران شدن» که نوعی استحاله فرهنگی است.
قزوه افزود : عطار کتاب تذکرة الاولیا را دارد، در نثر چقدر کار کرده و راجع به عرفا چقدر حرفهای تازه زده است، درباره غزلهای عطار، در مورد رباعیاتش که در مختارنامه جمع شده، در مورد مثنویهای وی که به هر حال گُل کارهای عطار مثنوی های او است. این همه نشان میدهد که عطار از یک جامعیتی برخوردار است به علاوه اینکه عطار و حافظ دو شهید شعرند، دو شاعر شهیدند ، هم به نقل از محمد گل اندام کسی که شاگرد مستقیم حافظ بوده و شعرهای حافظ را جمع آوری کرده، گفته شده که حافظ شهید شده، و هم عطار در ماجرای مغولان به شهادت رسیده است.
گذر کن از خطا ها مهربانم!
که هستے نور مطلق هم توانا
شیخنا فرمود … امّا یا خطا شد … یا غلط..!
دعا زنگار دل از رنگ شوید
شب اول که تنهاییم درقبر
عبهرالعشقی کتاب «شهرزادم »می شود
در پایان یک رباعی عطار را می خوانم که میگوید:
می شود گاهی به کیف خاطراتت سر زنم
چو باز آمدم از جهان دگر
با دلهره بوده ست هرآیینه قرین عشق
فرمود همین عشق، همین عشق همین عشق
شعر نوجوان، صبا فیروزی
وی در پایان افزود: جان کلام آن که ما امروز برای «قد کشیدن» و «بلوغ فرهنگی» به شناخت بزرگانی چون عطار که عمود خیمه عرفان و آینه دار حکمت و معرفتاند، سخت محتاجیم. به عبارت دیگر، تا زمانی که ما با این چهرههای پر فروغ و ماندگار تاریخ و فرهنگ خویش بیگانه ایم، با خودمان بیگانهایم و به نوعی گرفتار «آلزایمر فرهنگی»! آری، باید به اصل مان برگردیم و به «وصل» بیندیشیم.
برون رفتم از غربت عاشقی
وی در ادامه افزود: شیخ عطار نیشابوری اولین کسی است که به صورت جدی مضامین عمیق عرفانی را در ادبیات پارسی وارد کرده است . کتاب «منطق الطیر» وی را میتوان نخستین منظومه رمزی عرفانی ادب پارسی دانست. وی علاوه بر بیان دیدگاههای نظری ، مفاهیم عرفانی را به صورت عملی نیز مورد توجه قرار داده است که از این بابت شاهد یکی از وجوه تمایز عطار با هم مسلکان متقدم وی می باشیم.
به مأوا شدم عشق باریده بود
بخوانم ذکرها با چشم ِ خونبار
*زیبا فلاحی
شیخ صنعان دختر ترس نژادم می شود
تمام اشڪ چشمانم شبانگاه
*رضا عبدالهی
ببین چه نمنمک و ریز عشق میبارد
تو را حس می کنم هر روز
نوشته اند زمانی که شمس ما برسد
خدایا لطف خود بسیار گردان
به گزارش خبرنگار خبرگزاری علم و فناوری آنا، محفل ادبی «هفت شهر عشق» همزمان با روز بزرگداشت عطار نیشابوری عارف و شاعر نامدار قرن ششم هجری، با مدیریت علیرضا قزوه و اجرای سید مسعود علوی تبار، شب گذشته، بیست و پنجم فروردین ماه به میزبانی گروه بین المللی هندیران برگزار شد.
وی در انتها افزود: در زمینه زندگی شخصی با وجود اینکه عطار در خانوادهای ثروتمند و متمول رشد یافت اما بارزترین خصوصیات او را می توان در زهد و عرفان دید.
همچنین اشعار و قطعاتی ادبی اغلب با مضامین عرفانی الهی توسط اعضا در امتداد برنامه قرائت شد که برخی از آنها را با هم مرور میکنیم:
در سحر های پر از اوقات لبریز شراب
رضا اسماعیلی شاعر و منتقد ادبی، در بخشی از سخنان خود با عنوان «عطار»، آینه دار حکمت و معرفت اظهار داشت: کسانی که به فرهنگ، هنر و ادبیات این مرز و بوم عشق میورزند، خوب میدانند که قلههایی همچون فردوسی، سنایی، عطار، مولانا، نظامی، سعدی، حافظ و … حافظه تاریخی و شناسنامه فرهنگی ما هستند که بدون آنان هیچ هویتی نخواهیم داشت. ولی این که چرا در این روز و روزگار ما از تکلم کرامات آنان غافلیم و سیمای درخشان آن چهرههای ماندگار در قاب چشمان خواب آلوده ما، محو و مه آلود است، خود حکایت دیگری است که باید برای این غفلت و بی مهری چارهای اندیشید.
گفتم از فرط غلط ها … دفتر دل شد سیاه!
دل را به همین حال غریبانه ببین عشق
سفر کرده بودم شبی از جهان
عطار در زمینه سروده و خلق اثر بسیار پرکار بوده، و خود به این نکته نیز اذعان دارد و در مصرعی بیان میدارد:
به عقبی شدم عشق باریده بود
ما رابه نگاهی بکشانَد به زمین عشق
به مسجد شدم بعد از آن جانب
دین اگر این است ! بی دینان زِ ما مؤمن ترند
سال ها تصحیح می کردم، غلط را با غلط،
ای چشم غزلپرور آهو نگران باش
ما کتاب کهنه ای هستیم … سرتا پا غلط!
میان جمع تنهایم نکردی
ای خوشا «معنی» که می ریزد کتاب العشق تو
به هر جا شدم عشق باریده بود
خدای نرگس ویاسی
*سید مسعود علوی تبار
درون غارهای سرد
خدای خاک و الماسی
……..
در باغ خدا گمشده بودیم و خدا خواست
ازین بازار وانفسای جانم
تردید در آیینهی صاحب نظران نیست
*علیرضا قزوه
مرا در چشمهایم خار گردان
خط غلط، انشا غلط، دانش غلط، تقوی غلط!
شدم هندو و عشق شد پیشه ام
تویی محبوب دلهاے پریشان
به دریا شدم عشق باریده بود
برای سبزۀ نوخیز عشق میبارد
زلف آشفته اسیر دست بادم می شود
برگ برگ ش خاطرات خانه زادم می شود
چو رسوا شدم عشق باریده بود
گمان کردم آن شب شب عشق بود
تویی محبوب من پروردگارا
«ز هر در گفتم و بسیار گفتم»
روز اوّل درس مان دادند، یک دنیا فریب …
که باشد درد من از دورے ِ یار
و هم در عمق دریاها
در همهمهی تلخ خبرهای پر از درد
دو ساعت است که یکریز عشق میبارد
که چند روز دگر نیز عشق میبارد
به فردا شدم عشق باریده بود
عشق است نخستین گل روییده درین دشت
روی هر سطری که خواندیم از کتاب سرنوشت
علوی تبار اظهار کرد: با کند و کاو در آثار برجای مانده از شیخ نیشابور، میتوانیم با مضامین ادبی، عرفانی، اجتماعی و اخلاقی فراوانی رو به رو شویم که البته در این میان بیشترین توجه به اندیشههای ادبی و عرفانی ایشان است و از دیگر مضامین ارزشمند ارائه شده توسط وی نوعی بی توجهی و بی مهری صورت پذیرفته است.
بر هر ورقی نقش تو افتاد غزل شد
یا رب از تو مغفرت زیباست ،از ما اعتراف
به هر سو که رفتم پر از عشق بود
به زنجیرحیامحصورمان کن
جوانه تا که سر از خاک کرد بیرون، گفت:
به میخانه رفتم شدم مست مست
توماراباعلی محشورمان کن
لطیفی مثل عطر و نور
گناهانم ، تو دیدے یا غفورا
تو هم در آسمان هستی
دلم روشن هـزاران بار گردان
دیده ی من یک غلط می دید و او صدها غلط!