از «می‌زنم تو مُخت» تا «بده بزنیم»!

** تولید گران

اولین پاسخی که بعد ازاین سوال که «چرا در بین عروسک‌ها و لوازم التحریر از شخصیت‌های خاطره انگیز و پرطرفدار ایرانی خبری نیست؟» می‌شنویم شاید این باشد: «این محصولات تولید نمی‌شوند چون طرفدار ندارند» اما مگر دیکته نانوشته غلط دارد؟ وقتی چیزی نیست چطور استقبال مردم را می‌شود پیش بینی کرد؟!

یکی دیگر از فرضیه‌هایی که می‌توان در این زمینه بررسی کرد، استقبال کم تولیدکننده داخل برای تولید محصولات داخلی است. شاید اینطورعنوان شود که شرکت داخلی تمایل بیشتری دارد محصولی را تولید وعرضه کند که اولا امتحانش را در استقبال مردمی پس داده باشد و ثالثا نوع و قالب و چاپش همه جا موجود باشد، نه اینکه بخواهد برای محصول ایرانی دوباره هزینه طراحی و چاپ و بعضا ساخت قالب و الگو را متحمل شود.

اما برای این فرضیه که تا حدودی از نظر اقتصادی می‌تواند درست باشد هم راه حل وجود دارد.

شاید یکی دیگر از بهانه‌های تولید نشدن شخصیت‌های ذکر شده اینطور عنوان شود که برای تولید محصولات هزینه زیادی صرف شده و کالای گران تولید و بر همین اساس مردم توان خرید آن را ندارند و اگر مردم در مواجهه با عروسک‌ها و محصولات خارجی باشند ترجیهشان خرید شخصیت‌های خارجی مانند اسپایدرمن و .. است. اما تجربه تولید محصولات باکیفیت در برندهای شناخته شده این فرضیه را هم رد کرده و نشان می‌دهد در صورت تولید با کیفیت و دقیق و در زمان درست، مردم مشکلی با قیمت محصول نخواهند داشت و محصولات چینی بی کیفیت را به ایرانی با کیفیت ترجیح نمی دهند.

موانع تولید شخصیت‌های محبوب برای بچه‌ها چیست؟

اما با همه این تفاسیر نمی‌توان از نقش متولیان فرهنگ در مسیر اشاعه و توسعه عرضه محصولات با نشان ایرانی غافل شد. درست است که این مردم هستند که باید از شخصیت‌های خاطره انگیز خود با خرید نشانشان حمایت می‌کنند و این تولیدکنندگان هستند که باید این محصولات را تولید کنند، اما نهادهای فرهنگی کشور نیز وظیفه خطیری دارند. مثلا نبود قوانین کپی‌رایت و معافیت‌های مالیاتی مشروط می‌تواند خود مانعی برای تولید محصولات فرهنگی با نشان شخصیت‌های ایرانی باشد. اگر تولیدکننده خیالش راحت باشد که فقط اوست که مثلا دفتر«مدرسه موش‌ها» را تولید می‌کند و کسی ایده تولیدات خاصش را نمی‌تواند به راحتی سرقت کند رقبت بیشتری برای طراحی و خلاقیت خواهد داشت.

انتهای پیام/


منبع: https://ana.press/fa/news/811220/%D8%A7%D8%B2-%D9%85%DB%8C%E2%80%8C%D8%B2%D9%86%D9%85-%D8%AA%D9%88-%D9%85%D9%8F%D8%AE%D8%AA-%D8%AA%D8%A7-%D8%A8%D8%AF%D9%87-%D8%A8%D8%B2%D9%86%DB%8C%D9%85

واقعیت این است که اگر قرار باشد نام فیلم‌ها و شخصیت‌هایی که در کودکی برایمان خاطره شده‌اند را بشماریم حتما از زیزیگولو، چاق و لاغر، سنجد، چرا، مدرسه موش‌ها، کلاه قرمزی وپسرخاله و … یادی می‌کنیم. اما کافی است بخواهیم برای کودک‌مان این شخصیت‌ها را با خرید محصولات و نشانی که دارند توضیح دهیم. اگر به بازار عروسک فروش‌ها و یا لوازم التحریر سر بزنیم، آنوقت است که باید دست خالی برگردیم یا به خرید چند محصول بی کیفیت آن‌هم نهایتا از یکی دو شخصیت بسنده کنیم. اما چرا باید چنین خاطرات زیبایی نه عروسک داشته باشند و نه محصولات فرهنگی؟

به گزارش خبرنگار رادیو و تلویزیون خبرگزاری آنا، مائده شیرپور_ «محصولات فرهنگی هنوز شخصیت‌های مورد علاقه مخاطب بومی را ندارند» این جمله‌ای است که محمدمهدی اسماعیلی وزیر فرهنگ وارشاد اسلامی دراول شهریور امسال در افتتاحیه هشتمین نمایشگاه ایران نوشته عنوان کرد! 

** کم کاری متولیان فرهنگی یا موانع تولید

راه حل این ماجرا در دل قانونی است که پیش از این سالهاست وضع شده و رعایت می‌شود. اگر برای تولیدکننده اهرم‌های تشویقی برای تولیدات با نشانه‌ای ایرانی قرار داده شود و قوانینی نظیر معافیت مالیاتی، شامل تولیدکنندگان شود حتما اوضاع فرق خواهد کرد. وگرنه با توجه به قواعد فعلی تولیدکننده دلیلی ندارد هزینه و ریسک بیشتری را متحمل شود و به جای مثلا باب اسفنجی بخواهد هاپوکومار یا سرمایی و نارنجی را تولید کند.

با نگاهی به گذشته خیلی راحت و بی دغدغه می‌توان این فرضیه را رد کرد چرا که خاطرمان مانده تولید محصولات هر چند بی کیفیت و البته پراکنده با شخصیت «خشایار مستوفی» زیر آسمان شهر و درج جمله معروفش «میزنم تو مُخت» روی تیشرت‌ها و حتی لوازم التحریرها مانند پاک کن و خط کش و ..با وجودی که مناسب سن کودکان نبود چقدر طرفدار داشت. حتما در اطرافیانمان حداقل یک نفر هست که از این محصولات خریده باشد. همین یک مثال ساده کافی است که فرضیه استقبال کم مردم از محصولات با حضور شخصیت‌های ایرانی را رد کند.

** استقبال کم مردم

اگر متولی قانونگذار در قوانین معافیت مالیاتی شروط دقیقی را برای معافیت گذاشته و تنها به تولید داخل بودن اکتفا نکند بخش خصوصی به تولید آنچه در کشور رخ داده متمایل می شود و شخصیت‌های داخلی جای شخصیت‌هایی نظیر کاکرو و میکی موس و .. را میگیرند.

همین الان اگر به نزدیک‌ترین فروشگاه لوازم التحریر و یا عروسک فروشی مراجعه کنیم حتما می‌توانیم کالاهایی با نشان باربی، تام و جری، باب اسفنجی، مینیون و حتی عروسک مستربین … پیدا کنیم. اما اگر بخواهیم به دنبال یکی از شخصیت‌های خاطره انگیز دوران کودکی و یا حتی شخصیتهای جدید بگردیم، نه از مخمل خانه مادربزرگه نشانی هست و نه از زیزیگولو، نه می‌توانیم نارنجی و دم باریک را به راحتی پیدا کنیم و نه حتی کلاه قرمزی و پسرخاله سهل الوصل هستند، حتی «بچه» و «پشه» که این روزها ویدیوهایشان پرطرفدار شده را راحت نمی‌توانیم پیدا کنیم. اما مشکل کجاست؟

قطعا صرف تولید محصول با شخصیت‌های داخلی کافی نیست، چرا که متولی فرهنگی باید ببیند کدام شخصیت با چه واژه‌ای را اشاعه می‌دهد. مثلا باید بداند «می‌زنم تو مخت» یا «بده بزنیم» بهتر است یا «اکشال نداره» و «برم نون بگیرم» قاعدتا دو کلمه نخست شاید برای دیدن لحظه‌ای و خندیدن جذاب باشند اما تکرار مدام آن می‌تواند میزان خشونت کودکان را بالا برده و زدن را در نگاهشان امری عادی جلوه دهد، اما جملات دوم با نادیده گرفتن مشکلات و کمک به هم نوع می‌تواند ارتباط معنایی یافته و در درازمدت روحیه همدلی و چشم پوشی از خطا را ترویج کند. بر همین اساس مهم است که چه جملات و چه شخصیت‌های ایرانی برجسته می شوند و صرف تولید محصول نباید هدف باشد.

** استقبال کم تولیدکننده

یا مثلا اگر بخشی از بودجه فرهنگ به تولید این اقلام تعلق می‌گرفته و مثلا جشنواره‌ای برای برترین تولیدکنندگان این نشان با جوایز مشخص وجود داشت آنوقت از تولیدات پراکنده و بی‌کیفیت خبری نبود. آنوقت است که متولی فرهنگی می‌تواند حتی انتخاب کند کدام شخصیت می‌تواند مانا شود و کدام اثراگر تولید شود مخرب خواهد بود. مثلا «بچه» یا «پشه» مهمانی اولویت دارند یا «کلاه‌قرمزی» و «گیگیلی». آنوقت به راحتی می‌توان اثر روانی و تریبیتی هر یک را بررسی کرد و مثلا به «جناب‌خان» و «چرا» و .. هر یک از عروسک‌ها مجوز تولید برای رده سنی خاصی را داد. مثلا «چرا» را بیشتر مناسب تولیدات کودکان و «پسرخاله» را مناسب محصولات نوجوانان دید.

از «می‌زنم تو مُخت» تا «بده بزنیم»!

این روزها اگر قرار باشد نام فیلم‌ها و شخصیت‌هایی که در کودکی برایمان خاطره شده‌اند را بشماریم حتما از زیزیگولو، چاق و لاغر، سنجد، نام می‌بریم اما نه عروسکی از آنها موجود است و نه محصولات فرهنگی! حتی «بچه» و «پشه» که این روزها ویدیوهایشان پرطرفدار شده را هم راحت نمی‌توانیم پیدا کنیم.

این متولی فرهنگی است که باید مسیر تولیدات فرهنگی که مهمترین بخش یک جامعه را برای ماندگاری فرهنگ و تربیت نسل می‌تواند داشته باشد هدایت کند. به همین منظور به جای موازی کاری باید اقدامات صحیح در این زمینه صورت گیرد.