زهرا در آتش بود؛ حیدر داشت می‌سوخت

یاد حسین افتادم آن شب آب می‌خواست
ناصر که آب آورد سنگر داشت می‌سوخت

تا گردن معاویه دَه ضربه بیش نیست
اطراف خیمه‌گاه علی از چه همهمه‌ست

ناموس حق در بین بی ناموس‌ها بود‌

حکم خدا مگر حکمیّت نیاز داشت
با اشعری بگو که زمان محاکمه‌ست

** مهدی جهاندار

دیر آمدم… دیر آمدم… در داشت می‌سوخت
هیأت، میان «وای مادر» داشت می‌سوخت

** محمود یوسفی

تا بین کوچه همسر خود را چنین دید
آن شوهر محکمتر از فولاد افتاد

آتش قیامت کرد؛ هیأت کربلا شد
باغ خدا یک بار دیگر داشت می‌سوخت

پس از بلای کوچه‌ها و بعد غسل نیمه شب
حسن دگر حسن نشد علی دگر علی نشد

آن اتفاق تلخ دشمن شاد افتاد
یک صید در تور چهل صیاد افتاد

فریاد فاطمه‌ست که پیچیده در جهان
مقصود اگر علی‌ست شهادت مقدمه‌ست

با صورت نازک‌تر از برگش چه‌ها کرد
دستی که از سنگینی اش مقداد افتاد

به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس، همزمان با سالروز شهادت دخت نبی اکرم(ص) شاعران دست به قلم شدند و ابیاتی سرودند که در ادامه می‌خوانید؛

فرعون هم مقابل موسی کسی نبود
جادوی سامری که فقط یک مجسّمه‌ست

آمد صدای سوت؛ آب از دستش افتاد
عباس زخمی بود اصغر داشت می‌سوخت

شب بود و بعد از شام برگشتم به خانه
دیدم که بعد از قرن‌ها در داشت می‌سوخت

سربند یا زهرای محسن غرق خون بود
سجاد از سجده که سر برداشت، می‌سوخت

ما کشته‌های غصه سقط جنینیم
یک ماه با دست چهل جلاد افتاد

برگشتم و دیدم میان روضه غوغاست
در عشق، سر تا پای اکبر داشت می‌سوخت

پس از تو جلوه‌ای چنین نماند و منجلی نشد
دل زمین و آسمان پس از تو صیقلی نشد

تلاش کردی از میان مرد‌ها گذر کنی
سریع و تند و تیز و زود و بی معطلی نشد

جانکاه: قرآنی که زیر دست و پا بود
جانکاه‌تر: آیات کوثر داشت می‌سوخت

عارفی سرّ عشق می‌دانست
هرچه گفتیم گفت یا زهرا

باید به یاران شهیدم می‌رسیدم
خط زیر آتش بود؛ معبر داشت می‌سوخت

ما عشق را پشت در این خانه دیدیم
زهرا در آتش بود؛ حیدر داشت می‌سوخت

نور زهرا که در جهان پیچید
هفت اقلیم گفت یا زهرا

آدم آموخت علم أسما را
بعد تعلیم گفت یا زهرا

خاکستر این شعله‌ها تا کربلا رفت
آنجا به جان حضرت سجاد افتاد‌

** حسین بیاتانی

هی امان‌نامه می‌فرستادند
جای تسلیم گفت یا زهرا

ای داد‌ای بیداد‌ای فریاد افتاد

و اباالفضل دست‌هایش را
کرد تقدیم گفت یا زهرا

دیدم که زخم و تشنگی اینجا حقیرند
گودال، گل می‌داد و خنجر داشت می‌سوخت

ملت انقلابی ایران
وقت تحریم گفت یا زهرا

تو را که دید نیمه شب به روی دوش مرتضی
حسین بعد از آن دگر حسین اولی نشد

از تشنگی چه واهمه، از دشمنان چه باک
وقتی عَلم به دست علمدار علقمه‌ست

** محمود یوسفی

دیوار دم می‌داد؛ در بر سینه می‌زد
محراب می‌نالید؛ منبر داشت می‌سوخت

محشری شد شبی که فرمانده
پشت بی‌سیم گفت یا زهرا

جانم فدای کودکی که ناله میزد
فضه بیا فضه بیا افتاد افتاد

صبحِ تقویم گفت یا زهرا
همه هستی‌م گفت یا زهرا

**مهدی جهاندار

انتهای پیام/


منبع: https://ana.press/fa/news/822360/%D8%B2%D9%87%D8%B1%D8%A7-%D8%AF%D8%B1-%D8%A2%D8%AA%D8%B4-%D8%A8%D9%88%D8%AF-%D8%AD%DB%8C%D8%AF%D8%B1-%D8%AF%D8%A7%D8%B4%D8%AA-%D9%85%DB%8C%E2%80%8C%D8%B3%D9%88%D8%AE%D8%AA

ای وای از آن تیری که در بین هیاهو
راهش به زیر حلق یک نوزاد افتاد

نوشته‌اند فاطمه در آخرین نگاه خود
تلاش کرد رو بگیرد از علی، ولی نشد

این روز‌ها میان شهیدان چه همهمه‌ست
این انقلاب ادامۀ فریاد فاطمه‌ست