خبرگزاری علم و فناوری آنا، سعید تقدیری* ـ علاقهمندان به ادبیات و تحصیل کردگان آن دربارهی عطار نیشابوری بسیار گفته و نوشتهاند؛ تا جایی که با یک جستجوی ساده در اینترنت، میتوان مقالات بسیار زیادی دربارهی محتوا، موضوع و سبک آثارش مشاهده کرد؛ با آنکه اطلاعات ما دربارهی زندگانی او مبهم، ناقص و بسیار کم است.
به گمان میرسد که اگر او شغل عطاری نداشت تا این اندازه نمیتوانست تفکراتش نافذ باشد. عطار در این پیشه یاد گرفته که قطعیترین داروی امراض جهان هستی، پناه بردن به عشق حقیقی و روی آوردن به عرفان است. عطار مانند گیل گمش، بارها و بارها به دنبال بیمرگی گشته است و خوب میداند که چارهپذیری مرگ جز با طی کردن سلوک عارفانه و گذشتن از هفت شهرش میسر نیست. منطق الطیر او داستان تولد و مرگ است، مرگی که جز رسیدن به خود و تولدی دوباره تحقق نمییابد.
در یکی از رئالترین دورههای تاریخی ایران، یعنی روزگار حملهی مغول که هرچه اتفاق میافتد از واقعیترین صحنههای تاریخی بشمار میآید، دنیای ذهنی عطار پر از تصاویر سورئال و جادویی است که در دنیای عینی واقعیتپذیر نیست. در این جغرافیای ذهنی، جهان با سرعتی فوق العاده و غیر قابل بازگشت، رو به جلو حرکت میکند، همهی مخلوقات خداوندی از زمین، آسمان، پرندگان، حیوانات و غیره به حرف میآیند و در این راه پرپیچ و خم و پر تلاطم جهان هستی، هدفی جز رهایی از تاریکی به روشنایی وجود ندارد. عطار، در ادبیات ما درمانگری میکند و رسالتش در شعر و نویسندگی، درمان بیماران روحی است.
مردی عارف و صوفی مسلکی را تصور کنید که در شهر نیشابور، صاحب مغازهی عطاری است. او که با داروسازی، خاصیت شفابخش انواع گیاهان را میشناسد، در دکان خود هر روز به مداوای بسیاری از بیماران – از زنان باردار گرفته تا بیماران مادر زاد و مبتلایان به امراض مختلف – میپردازد و از نوزادان تا پیران را درمان میکند.
انتهای پیام/