«لم یزرع» به چاپ چهارم رسید/سیاهی جنگ از زاویه دید آغازگران آن

محمدرضا بایرامی که از نویسندگان عرصه ادبیات دفاع مقدس به شمار می‌رود در این رمان استیصال انسان در مقابله با پدیده جنگ را به زیبایی به تصویر کشیده است. او انسان‌هایی را به تصویر می‌کشد که از طرفی در مواجهه با جنگ وجه انسانی زندگی خود را به کلی از دست داده‌اند و از سوی دیگر انسان‌هایی را تصویر می‌کند که جنگ اجازه چشیدن طعم شیرین زندگی را از آنها گرفته و به استیصال کشاندتشان.

به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، رمان «لم یزرع» نوشته محمدرضا بایرامی توسط انتشارات نیستان به چاپ چهارم رسیده است. این کتاب برگزیده جایزه کتاب سال، جایزه ادبی جلال آل احمد و شهید حبیب غنی پور شده است.

بایرامی با تکنیکی که پیش از این در آثار سینمایی می‌شد از آن سراغ گرفت، روایت‌های داستانی موازی با خط اصلی داستان را با فلاش بک‌هایی داستانی و با تغییر موقعیت و فضای روایت و زاویه دید و راوی صورت داده است. به عبارت دیگر او به جای انتخاب دیالوگ صرف و روایت از زبان قهرمان داستان، داستانی حاشیه‌ای را در فضای دیگر روایت می‌کند و این اتفاق ساده در تعادل و شناور بودن فضای داستانی و دور شدن از یکنواختی آن بسیار مؤثر است.

«لم‌یزرع» با چنین زمینه‌ای به سراغ ماجرای کشتار شیعیان منطقه دجیل در عراق رفته است. شیعیانی که به خاطر سو قصد و ترور ناکام صدام در روستایشان و نه توسط خودشان حتی، حزب بعث تمامی خانه، کاشانه و زمین‌های کشاورزی‌شان را نابود می‌کند.

چاپ چهارم این کتاب در ۲۶۰ صفحه، قطع رقعی و قیمت ۱۸۰ هزار تومان عرضه شده است.


منبع: https://snn.ir/fa/news/1082555/%D9%84%D9%85-%DB%8C%D8%B2%D8%B1%D8%B9-%D8%A8%D9%87-%DA%86%D8%A7%D9%BE-%DA%86%D9%87%D8%A7%D8%B1%D9%85-%D8%B1%D8%B3%DB%8C%D8%AF%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D9%87%DB%8C-%D8%AC%D9%86%DA%AF-%D8%A7%D8%B2-%D8%B2%D8%A7%D9%88%DB%8C%D9%87-%D8%AF%DB%8C%D8%AF-%D8%A2%D8%BA%D8%A7%D8%B2%DA%AF%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%A2%D9%86

رمان «لم‌یزرع» سیاهی جنگ از زاویه نگاه افرادی را به تصویر کشیده است که خود آغاز کننده این رویداد بوده‌اند. محمد رضا بایرامی همچنین سعی کرده به نوعی مظلومیت شیعیان عراقی در طول هشت سال دفاع مقدس را نیز به تصویر بکشد. شیعیانی که اگر در جنگ حضور داشتند ناچار از فشار حزب بعث بوده و اگر حضور نداشته‌اند نیز زندگی و عرصه چنان بر آنها تنگ می‌شده که توان فکری و جسمی برای زندگی باقی نمی‌مانده است.

داستان این رمان از چند زاویه دید بهره می‌برد. راوی اصلی رمان سربازی جوان با نام سعدون است که از شیعیان دجیل است و دلباخته احلی دختری از اهل سنت این منطقه است و سنت‌های قبیله‌ای اجازه وصلت به آنها نمی‌دهد. سعدون در بن بست این رویداد تصمیم می‌گیرد داوطلبانه عازم جبهه شود و این آغاز فرجامی عجیب برای اوست، فرجامی که برخلاف تصورش نه در جبهه که در زادگاهش که از آن فراری شده رقم می‌خورد.